خالق خواب‌های خوبم سلام.
چه خوب بلدی کجا رم کنی و کجا ناز کنی و کجا آدم کشی. ناز کردی، دستم‌هایم هوایت را کردند؛ نه تو بودی و نه موهایت و نه گونه‌هایت و نه هیچ؛ دست هایم را روی کاغذ کشیدم و دیدم هنوز برای تو حرف هست. از همه چیز. حتی خیابان های شهرتان.!
خیابان های شهرتان را هنوز ندیده‌ام؛
روبروی خانه‌ای که در آن نفس می‌کشی هنوز نفس نکشیده‌ام؛
هنوز پیراهنی برایم نخریده‌ای و هنوز خیلی چیزها مانده تا جولانگاه دلم شود ولی همین حالا هم، من بهتر از خودت تکیه کلام‌هایت را ادا می‌کنم.
پرنیای من، دلربایی کرده‌ای؛ دلنگهداری کن.
افطارِ این همه خودخوری را به من بدهکاری و چه عجیب حلوای قندی تو.!
در بیابان‌های خیالی با تو شب‌های زیادی به تماشای ماه نشته‌ام؛
در خیابان‌های واقعی روزهای زیادی در خیالم با تو قدم زده‌ام و تو چی بی‌رحمی.!
نه من را می‌بینی و نه خیال و نه خیابان و نه بیابان؛ فقط خودت. من هم که فقط تو را.
بی رحمی مجازات دارد؛ دیگر دختر دلبر لر عاشق کش عیار پریوش شعرهایم نیستی. از این به بعد، تو. زیبا زنْ لرِ آهوخرامِ خیالمی.
تند و تلخ شدن من واجب است بس که تو شیرینی. مگر نشنیده‌ای شیرینی زیاد دلم آدم را می‌زند؟
تو، تمام طعم زندگی منی. تلخ و شور و شیرین.
یکی از آن شکوفه‌های درخت گلابی باغمان که دلم از زیباییش غنج رفت، شبیه تو بود.
شکوفه‌ی تلخ من،
تو، ابر بهار منی.
تو، بهار منی.

"ای قطره‌ی باران بهاری به نظافت"



+وقتی دو روز از من دوری و برایم نامه مینویسی و من برایت میمیریم میمیرم . 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چت روم | اول چت فروش تولید قیمت کیف کفش در کرج دانلود رایگان مقاله نمایندگی پکیج رادیاتور در شیراز Rachael پاورپوینت دین و زندگی کتاب چین از من بپرسید! قدرت بورس